" كلماتي هست كه اگر در باران بگويي ، مراد خواهي يافت " رضا عابدين زاده

 

چهارشنبه هميشه روز خوبي ست . روز شعر خواندن و شعر شنيدن و شعر نفس كشيدن . بخصوص اين كه ناگهان شاعران قديمي ، شاعران سالهاي اول تشكيل جلسه يكدفعه در جلسه حاضر شوند وتو ببيني كه در اين سالهايي كه گذشته ؛ دختر مدرسه ايهاي جلسه حالا براي خودشان خانمي شده اند ؛ ازدواج كرده اند . تيپ و قيافه شان عوض شده و تو فقط خنده هاي آشناي آنها را به ياد مي آوري و به خودت ميگويي : قيافه اين خانم يا آن آقا چقدر برايم آشناست ... و بعد غافلگير ميشوي .. واي اين همان مريم خجالتي و محجوب است آن يكي هم اسمش چه بود .. خدايا اسمش چه بود ؟ و خنده بلند او كه : سلام . من مهرانم ... همان مهران بازيگوش كه حالا براي خودش مردي شده .. يكي از تفاوتهاي جلسه شعر جوان با بقيه جلسات همين است كه اعضا ي جلسه ثابت نيستند . يك عده دانشجوي شهرستاني هستند كه براي تحصيل يا كار در مشهد ماندگار شده اند و با اتمام دوران تحصيل به شهر و ديار خودشان برميگردند مثل دوست عزيزمان آقاي سيد مهدي موسوي كه زمان اقامتشان در مشهد ازياران هميشگي انجمن بودند و يا آشيل مقيمي پور يا جواد فاضل؛ زهرا معتمدي و خيليهاي ديگر كه الان حضور ذهن ندارم يك عده ديگر هم كه به قول معروف بروبچه هاي دم بخت هستند و بعد از ازدواج ميروند سر خانه و زندگي خودشان و گاهي به ندرت به جلسه سر ميزنند . يك عده ميروند سربازي ؛ يك عده شاغل ميشوند و ديگر فرصت جلسه آمدن پيدا نميكنند . .. خلاصه اعضا بطور متوسط هر چهارسال يكبار عوض ميشوند و البته يك عده هم هستند كه در تمام اين سالها مرتب در جلسات حضور پيدا كرده اند و ....

چهارشنبه هميشه روز خوبي ست . فرصتي براي با هم بودن . فرصتي براي تجديد ديدار . فرصتي براي شاعرانگي .. اين چهارشنبه هم با تمام شاعرانگي اش آمد و گذشت با دو خاطره به ياد ماندني : يكي شروع هفته دفاع مقدس و ديگري شروع بازگشايي مدارس . آنهم در حالي كه شعرهاي بسيار قشنگي از دوستان شنيديم .و حضور چشمگيرمهمانان عزيزي كه براي بار اول در جلسه شركت ميكردند قابل توجه بود . دوستان عزيزمان خانمها و آقايان :سيد حسن مبارز – اسماعيل بختياري – ابولفضل مبارز – محمد دانشور –علي اكبر اسلاميان – غلامرضا مير شاهي – علي باقري – سيد حسين سيدي ( شاعر مجموعه ، اي كاش غزلهاي دلم چاپ نمي شد ) – علي حاجياري – مصطفي توفيقي ( شاعر مجموعه باروت بياوريم خانه را روشن كنيم ) – رضا عابدين زاده ( شاعر مجموعه روزهاي بي حواس ) –رضا شجاعي نيا – امیر رضا پدرام – الهام روحاني – سميه شفيعي – نفيسه جعفر نژاد –منيژه رضوان – نجمه دلدار بهاري – مريم دلدار بهاري –فاطمه اشرف زاده –مريم شكاري – مرضيه سيروسي اشعار خود رادر پانصدو هجدهمين جلسه شعر جوان قرائت كردند كه ذيلا به تعدادي از اين اشعار اشاره ميشود ::

 

·  نجمه دلدار بهاري * ( شاعر مجموعه فراتر از احساس )

 

حتي شده جواب مرا با تشر بده

اما كمي ملاحظه كن .. زودتر بده

 

اصلا گلي كه لحظه ي آغاز دادمت

با عشق و آرزو به رقيبم ببر بده

 

اما اميد ماندن تا روز مرگ را

محض خدا فقط به دل يك نفر بده

 

من قانعم به سهم كمم از نگاه تو

هرگز نگفتمت كه به من بيشتر بده

 

*

 

او كه به خاطرش به دلم پشت پا زدي

هر وقت پشت پا به دلت زد .. خبر بده

 

 

 

·  رضا عابدين زاده *

3 شعر ناپيوسته

 ( شاعر مجموعه روزهاي بي حواس )

 

 

 

1

 

اگر آن درختي كه ساعت قرارمان را ميدانست

هنوز ايستاده بود

ما يكديگر را گم نكرده بوديم

 

 

2

 

قطاري كه تو مسافر آن باشي

دلم را به كجا خواهد برد

هوا ابري ست

كلماتي هست كه اگر در باران بگويي ؛ مراد خواهي يافت

 

3

 

ريشه اگر در خاك باشد

شاخه نمي تواند به بار ننشيند

در تو ريشه دارم

لبت ؛ تابستاني كه انار را سرخ ميكند

 

 

  

منيژه رضوان *

 

 

گرما و دود ؛ همهمه ؛ روغن ؛ صدا ؛ كوپن

فكري به حال خردي اعصاب من بكن

 

از اين مغازه آينه و لاك مي خري

از آن مغازه تربت و سجاده ، آستن

 

زيباست رنگ آبي چشم و طراوتش

با زور لنز رنگي و با بوي ادكلن

 

آنسو موتورسوار تورا دوره كرده اند

يك پرده از نمايش برخورد با بتن

 

انگار – جيغ - ! .. جيب تو را يك نفر زده ست

شايد كه ريش داشت و شايد كه پاپيون

 

ماشين بدون پول به مقصد نمي خورد

پاي پياده تاول خود را به پا بكن

 

*

دارد بزرگ ميشود و هي بزرگتر

سوراخ كفشهاي تو و لايه ازن ...