دستها از کدام سمت می وزند ؟
جلسه ۵۴۱
اولین جلسه سال 1390 روز چهارشنبه 17/01/90 و با حضور تعدادی از شاعران و علاقمندان به شعر شروع شد . در این جلسه آقای سید مسلم موسوی شعری قرائت کرده و پس از آن آقای علیرضا جهانشاهی که به تازگی خدمت سربازی را تمام کرده اند به طور داوطلب اجباری !!!!( داوطلب اجباری : نوعی شعرخوانی ست که مجری جلسه از حاضرین میخواهد تا یکی شان برای شعرخوانی ، پشت میکروفن بیاید و بعدحاضرین با اصرار وکف زدن و تشویق های پیاپی .و. .. یکی از شاعرانی که شعر و شخصیتش را دوست دارند به پشت میکروفن فرا میخوانند و در واقع شاعر به طور اجباری به سمت میکروفن خوانده میشود . به این میگویند داوطلب اجباری !!!! ) و البته این بارقرعه به نام شاعرخوب آقای علیرضا جهانشاهی افتاد . بعد از شعر خوانی ایشان ؛ آقای سعید شاد ، حسین بیات ، مهدی مهدیزادگان ، مسلم موسوی ، خانم مریم دلدار و آمنه دولت آبادی نقد بسیار مفصل و مبسوطی انجام دادند که نکات آموختنی زیادی داشت و با آن که سهم وسیعی از وقت جلسه در اختیار نقد فوق قرار گرفت ولی موجب اعتراض کسی نشد و صد البته که شاعر خوب وبا اخلاق آقای سعید شاد نقش مهمی دراین قضیه داشتند که صمیمانه از ایشان سپاسگزاریم . با هم تعدادی از اشعار قرائت شده در جلسه ۵۴۱ را مرور می کنیم :
رضا انصاری
شک از دریچه آغاز شد
وقتی سلامی حبس می شود
دستها از کدام سمت می وزند
که هیچ خاطره ای به تو باز نمی شود
فواره سکوت
در اندیشه کلمات
ریشه هایی که از درخت وسیع ترند
این بار که می ایی
تمام کودکی ام را در استکان بریز
سلامتی ات ...
مزه ام هنوز صدای توست
مرتضا خدادادی
و بعد هرگز و اندی ، دوباره من شادم
که سرنوشت غزل را به دست دل دادم
و شیهه می کشم این جا سکوت شادم را
از آن زمان که دوباره به دستت افتادم
غرور خسته و سردم دوباره می جوشد
دوباره پر تب و تابم ، دوباره مردادم
شبیه آن چه که دارم در آسمانها نیست
من امتزاج دو دریا ، روانه در بادم
و روح حضرت توفان درون رگهایم
و من خود خود عشقم ، تو را که سر دادم
و کافرم به خدایان دیگر از امشب
تویی خدای غزل ها ، تو کردی آبادم
دوباره پر شدم از تو ، حضور سرشارت
دوباره غافلم از غم ؛ دوباره فریادم
آمنه دولت آبادی
مثل دو دوست مثل دو یاور کنار هم
زیباست زنده بودن ما در کنار هم
با شوق روی گونه ی هم بوسه می زنند
وقتی که می رسند دو ساغر کنار هم
یک خانه ی بزرگ برای پرنده هاست
رشد دو تا درخت تناور کنار هم
باید که واژه های جهان را بسیج کرد
تا درد دل کنند دو خواهر کنار هم
خوابیده اند در وسط سنگهای شهر
حالا دو سنگ کوچک مرمر کنار هم
سهراب گل هاشم
همیشه با رشته افکارش آش رشته نذری میداد
دلم پاک پاک است .. به تازگی آن را صابون زده ام
بهترین و زیباترین ساعت دنیا ، ساعتی بود که تو را دیدم.
تمام زندگی ام قسطی ست اما گوشم بدهکار نیست.
زیبایی اش را به لوازم آرایشش تبریک گفتم .
سال 89 ، هشت مان گرو، نه بود . سال نود چه خواهد شد ؟
اگر حرف مفت را می خریدند خیلی ها میلیاردربودند.
با بالا رفتن آب بها ، دیگر کسی سیلی آبدار نمی زند .
خدایا یارانه را از ما بگیر اما " یار" را ، نه .
انجمن شعر جوان مشهد در سال 1378 شروع به کار کرد و در این مدت با جذب جوانان و علاقمندان به شعر توانسته است شاعران بنام و مطرحی را به جامعه شعری کشور معرفی نماید. این انجمن قبل از تقسیم استان بزرگ خراسان ، دارای شعباتی در شهرستانهای اسفراین ، اسلامیه ، کاشمر ، نیشابور و .. بود که پس از تقسیم استان و تاسیس اداره ارشاد مشهد ، انجمن شعر جوان نیز زیر نظر اداره ارشاد مشهد قرار گرفت و انجنهای شعر شهرستانهای یاد شده بطور مستقل به فعالیت خود ادامه دادند که در همینجا به همه آنها خسته نباشید عرض میکنیم . انجمن شعر جوان همه هفته روزهای چهارشنبه از ساعت 17 لغایت 19 در محل تالار شعر اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی مشهد واقع در خیابان شهید مدرس نبش مدرس 3 و با مسئولیت خانم منیژه درتومیان برگزار میشود . حضور علاقمندان در این جلسه آزاد میباشد.