خواب دیدم که شانه ام لرزید
جلسات ۵۴۵-۵۴۶-۵۴۷
دوستان عزیز سلام
از این که با چند روز تاخیر خدمت شما میرسم صمیمانه پوزش میطلبم . طی سه هفته اخیر انجمن شعر جوان ،پذیرای شاعران مهمان عزیزی از شهرستانهای شیراز ( آقای الوندی ) – کرج ( آقای سید حسن حسینی ) – چناران _( آقای مهدی حاتمی ) – تربت حیدریه ( آقای مهدی سهراب رمضانپور ) – نیبشابور ( آقای راه چمنی ) و ایلام ( آقای علی غلامی ) بود که منت بر سر ما گذاشته ومهمان جلسه شده بودند . اشعار بسیار خوبی هم قرائت شد که نمونه هایی از آثار را در این پست به استحضار شما میرسانیم . اتفاق قابل بحثی هم هفته گذشته در جلسه شعر جوان روی داد که ذکر آن خالی از لطف نیست :
روز 18 خرداد وقتی وارد جلسه شدم با یک بنر بزرگ دم در ورودی سالن مواجه شدم که شکل عجیبی را به صورت گرافیکی نقاشی کرده بودند و زیر بنر هم نوشته بودند : انجمن شعر جوان . هر چه از چپ و راست و بالا و پایین به بنر نگاه کردم متوجه نکته خاصی که رابطه ای با شعر جوان داشته باشد نشدم . به خودم دلداری دادم و گفتم : خب ؛ لابد من از گرافیک سر در نمی آورم بهتر است از سایر شاعران هم نظرشان را بپرسم ووقتی بقیه شاعران وارد جلسه شدند و من موضوع بنر را به بحث گذاشتم هیچکس مفهوم خاصی را از آن استنباط نکرد . شاعر مهمان ایلامی معتقد بود که شبیه سیخ کباب است . یکی دیگر میگفت : مثل کلاف کاموا است . دیگری میگفت : اینجای بنر شبیه کله ی گرگ است . و باز شاعری دیگر عقیده داشت که نقاش میخواسته اسطوره ای را به نمایش بگذارد ولی در این مورد ناتوان بوده ... خلاصه به هیچ نتیجه ای نرسیدیم و من ناچار از دو تا از دوستان گرافیستم دعوت کردم که هفته آینده به جلسه تشریف بیاورند و بنر را برایمان توضیح دهند . شاید آنها از چیزی سر در بیاورند هر چه باشد تخصصشان همین است . بگذریم: پنجشنبه گذشته اختتامیه کنگره شعر و نثر آیینی بود و من هنوز اطلاع ندارم که برگزیدگان کنگره چه کسانی بودند انشاا.. به محض اطلاع ، اسامی برگزیدگان را اعلام خواهیم کرد . با هم تعدادی از اشعار قرائت شده سه جلسه اخیر را مرور میکنیم :
ازشاعران و بازدید کنندگان محترم خواهشمندم علاوه برارائه نظر ؛ در صورت تمایل حتما اشعاررا نقد نیز بفرمایند . پیشاپیش از دوستانی که به این امر مبادرت خواهند نمود صمیمانه سپاسگذارم .
ایمان بخشایشی :
دست بردی به سرنوشت من و شانه کردی عذابهایم را
بین ما یک عصا و نقطه نشست ، بغض کردم جوابهایم را
فلسفه بوی یاس خشکی بود، بین دستان کاغذی کاهی
آخرش سوخت " نیچه " در گنجه .. که نخواندی کتابهایم را
توی پیشانی جوانی تو ، پیرمردی صبور می خندید
گریه کن آینه به حال خودت ،نشکستی نقابهایم را
روسری را بکش به موهایت ، خواب دیدم که شانه ام لرزید
چشم بد داشت باد آخر کار، برد تبعید خوابهایم را
بچه بودم که خاله بازی را با تو تا خواب نیمه شب بردم
من پدر بودم و تو مادر .. بعد ..غم به هم زد حسابهایم را .
خانم غفوریان
صدای ضجه ی باغ است قارقار کلاغ
کنایه میزند این شب به روزگار کلاغ
شبی که زخمی کابوس سخت سنگین است
شبی که میچکد از چشم بیقرار ، کلاغ
در ازدحام تبرها و قتل عام درخت
کسی به غیر سیاهی نبود یار کلاغ
نه ماند شاخه ی سردی ، نه کاج سر سبزی
نه شانه های رفیقی در انتظار کلاغ
شکست بال و پرش در هجوم وحشی سنگ
از التیام و نوازش گذشت کار کلاغ
چقدراهالی این باغ زرد خندیدند
در عنفوان تماشای سنگسار کلاغ
قبیله های پریشان ، خیالتان راحت !
نمیشود پس از این باغتان دچار کلاغ
ولی اگر دلتان تنگ شد برای غمش
وشد شبانه گذرگاهتان مزار کلاغ !
به یاد تک تک آن بیت های زخم آگین
به یاد قصه تقدیر ناگوار کلاغ
برای شاعر بی آشیانه کف بزنید
به افتخار سیاهی .. به افتخار کلاغ ...
سید حسن حسینی ( شاعر مهمان از کرج )
چقدر ساده و راحت دروغ می گوییم
و کم کم از سر عادت دروغ می گوییم
چه زندگی کثیفی ست ، عشق می ورزیم
و در کمال صداقت دروغ می گوییم
شبت بخیر عزیز دل عاشقت هستم
وشب به شب سر ساعت دروغ می گوییم
به راستی ، به عدالت ، به آسمان ، به زمین
به دوستی ، به رفاقت ؛ دروغ می گوییم
و صبح جمعه به یادت چقدر منتظریم
قسم به پاکی نامت .. دروغ می گوییم .
مهدی آخرتی
او ساده بود
مثل لچک آبی اش
نگاهش طوری ، انگار
می خواهد ظریف ترین طرح را
از چهره ات بکشد
آرایشی رقیق و صلیبی نقره
که با آن پرواز مسیح را به گردن
گرفته بود
می گفت : میخواهم خانه رااز سلطه ی
زخم در بیاورم
تورا پاک می شناختم
چون خون ریخته بر سنگفرش کوچه ها
در پس زمینه غروب
بین زمین و هوا معلق
با چشم بسته و موی ریخته
تائیست زانویش
تصویر او هنوز
زنده است در بوم ذهن من ..
مهدی سهراب رمضانپور ( شاعر مهمان از تربت حیدریه )
من خاکم و تو عقیق ، برگرد برو
طاعون زده ام رفیق ! برگرد برو
زندان شده شش های من دار زده
آه ای نفس عمیق ! برگرد برو
*
حتی شده در شعار مهمانم کن
هفتاد هزار بار مهمانم کن
من کهنه کویر خشکم ای ابر بهار
یک بوسه ی آبدار مهمانم کن
ضمنا ، سایت تخصصی شعر و نقد ادبی ، به روز شد.
انجمن شعر جوان مشهد در سال 1378 شروع به کار کرد و در این مدت با جذب جوانان و علاقمندان به شعر توانسته است شاعران بنام و مطرحی را به جامعه شعری کشور معرفی نماید. این انجمن قبل از تقسیم استان بزرگ خراسان ، دارای شعباتی در شهرستانهای اسفراین ، اسلامیه ، کاشمر ، نیشابور و .. بود که پس از تقسیم استان و تاسیس اداره ارشاد مشهد ، انجمن شعر جوان نیز زیر نظر اداره ارشاد مشهد قرار گرفت و انجنهای شعر شهرستانهای یاد شده بطور مستقل به فعالیت خود ادامه دادند که در همینجا به همه آنها خسته نباشید عرض میکنیم . انجمن شعر جوان همه هفته روزهای چهارشنبه از ساعت 17 لغایت 19 در محل تالار شعر اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی مشهد واقع در خیابان شهید مدرس نبش مدرس 3 و با مسئولیت خانم منیژه درتومیان برگزار میشود . حضور علاقمندان در این جلسه آزاد میباشد.