پانصدو بيست و پنجمين جلسه شعر جوان با اتفاق نادري شروع شد كه تا پايان جلسه هم طول كشيد واقع امر اين است كه تعداد خانمهاي شركت كننده در جلسه ،بر خلاف هميشه بسيار كمتر از تعداد آقايان بود .به عبارت ديگر آقايان حاضر در جلسه خيلي زياد بودند . ( جالب اينجاست كه امروزپخش مسابقه فوتسال هم بود و من فكر ميكردم آقايان شاعر كمتر حضور پيدا كنند اما همه چیز کاملا بر عکس شد. به هر حال میتوان به يك نتيجه گيري نامعقول و غير منطقي هم رسيد : آقايان جلسه شعر جوان فوتبال را دوست دارند و خانمهاي جلسه هم فوتسال را )

 

 امروز شعرهاي بسيار زيبايي شنيديم ونقدهايي هم بر روي شعر سه تن از شاعران صورت پذيرفت.

 

شاعراني كه در اين جلسه شعر خواني داشتند عبارت بودند از:

 

حسين سيدي – موسوي فر – نيكزاده –باقرزاده ( آقاي باقرزاده به مناسبت سالگرد تولدشان با يك جعبه شيريني آمده بودند – تولدتان مبارك دوست گرامي )- محمد آزرم – سيد مسلم موسوي – محمد دانشور – ايمان مرصعي – آقاي كمالي ( از شاعران مهمان كه از اصفهان تشريف آورده بودند ) – ناصري – محسن پيروي – محمد رجبي – جليل فخرايي – نوروزي – غفوريان – صفري – سيد ابوالفضل مبارز – و مهدي چناري.

 

همچنين آقاي سهراب گل هاشم نيز چند تا از كاريكلماتورهاي خود را قرائت كردند .

 

نمونه هايي ازآثار قرائت شده :

 

مهدي چناري

 

تا نور عشق در دل من سر زد از شما

جادو شدم عجيب خوشم آمد از شما

 

جادو شدم وگرنه نمي شد دلم چنين

آيينه اي كه عشق بتاباند از شما

 

پيش از من از تمام جهان كس نديده بود

افسون آن كرشمه ي كارآمد از شما

 

با اين همه تغزل و تردي عجيب نيست

حتا اگر غزال به جا ماند از شما

 

ماهيد ودر محاق ، مگر بوسه هاي شوق

گردوغبار ناز بپيرايد از شما

 

من لايق ستايشتان نيستم مگر

سعدي دوباره قصه بپردازد از شما

 

تا باد در محيط دلم جاودانه باد

اين گردباد و زلزله ي ممتد از شما

 

*

 

بانو! سفر به خير ، ولي باشد اين غزل

عكسي به يادگار كه مي ماند از شما

 

جليل فخرايي

 

تا كه "من " با " تو " آشنا شده است

در دل من ، " برو – بيا " شده است

 

تا به خود آمدم كه ديدم – آه –

دستهامان ز هم جدا شده است

 

در غم عشق تو – بيا و ببين –

پشت آواز من دو تا شده است

 

دل كه آيينه ايست صاف و زلال

درفراقت ببين چه ها شده است

 

قدر اين آينه كسي داند

كه به سنگ تو مبتلا شده است

 

ديد چشمت ولي نديده گذشت

كه چه بوده ست يا چرا شده است !

 

قلبت از كوفه وام مي گيرد

دل ما بين كه كربلا شده است

 

شعر گفتن چه سود ؟ اينجا هم

شعر فرياد بي صدا شده است !!

 

 

سهراب گل هاشم

 

- كاش " فردا " همان " ديروز "  آمده بود.

- اكثر آدمهاي لاغر با رژيم مخالفند.

- كتاب يار مهرباني ست كه با همسرتان هيچ مشكلي ندارد.

- شهرداري فقط راه پولدار شدنش را آسفالت مي كند.

- گاهي سلولهاي خاكستري مغزم به مرخصي مي روند.

- گناهكار كسي ست كه تظاهر به تقوا نمي كند.

- " آقازاده " يعني استثناء در " خلقت ".

 -  نمايشگاه به محلي گفته مي شود كه مردم را به كالا ها نشان مي دهند.

 - همه دوست دارند به پيروزي برسند ، حتي استقلال.

-  تا عوام وجود داشته باشد ، عوام فريب هم وجود خواهد داشت.

- هر موقع او را مي بينم كمي مكث مي كنم ، مثل ويرگول.

-  آدم هاي بيكار همه روزهاي تقويم را جمعه مي بينند.

 

سيد ابوالفضل مبارز

 

اين همه فاصله را دورو برم نگذاريد

راه دور است ولي بيخبرم نگذاريد

 

آي گل هاي فراوان معلق در باد !

پاي در دامنه ي چشم ترم نگذاريد

 

شهر در زخم سر شانه من ميلرزد

دست بر شانه ي مجروح ترم مگذاريد

 

من خودم با لب تقدير تعارف دارم

پلك اگر خواست كه من هم بپرم نگذاريد

 

نانتان را اگر امروز كسي آجر كرد

زود در كاسه ي ارباب كرم نگذاريد

 

اين بيابان پر از احساس هيولا شدن است

هوش داريد تبر در كمرم نگذاريد

 

ديشب از دست شما سايه ي خود را كشتم

من رواني شده ام سر بسرم نگذاريد

 

 

ضمنا جا دارد از همكاري آقاي علي حاجياري و سركار خانم هما سعادتمند كه هفته گذشته قبول زحمت فرمودند و وبلاگ انجمن را به روز كرده و اطلاعرسانيهاي لازم را هم انجام دادند صميمانه قدرداني كنم .

لازم به يادآوري ست كه چهارشنبه 26 آبان مصادف با عيد قربان بوده و جلسه شعر جوان تعطيل ميباشد . پيشاپيش عيدتان مبارك.

 دیدار ما : چهارشنبه ۳ آذر ۸۹ - بلوارمدرس - نبش مدرس ۳ اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی مشهد - از ساعت ۱۷ لغایت ۱۹  تالار شعر -انجمن شعر جوان

وبلاگ انجمن شعر جوان روز شنبه ۶ آذر۸۹ به روز خواهد شد.

 

(از دوستانی که به روز شدن وبلاگ انجمن شعر جوان را اطلاعرسانی خواهند فرمود صمیمانه سپاسگزاریم )