جلسه پانصدوبیست و چهارم

 

نمونه ای از اثار قرائت شده ی شاعران :

 

 رضا بروسان

 


ماه بی حوصله ی دشت ، بیابان را کشت
سیب سرخی شد و چرخی زد و ایمان را کشت


سبد خالی امسال به سیبی ننشست
خاک بی برکت این مزرعه باران را کشت


حجرالاسود ما روشنی باغچه بود
قبله آنقدر عوض شد که مسلمان را کشت


کوچه در کوچه زمین خورد و به راهی نرسید
داغ این کوچه ی بن بست ، خیابان را کشت


دشنه ای داشت پدر تشنه تر از اسبم بود
درد آنقدر فرو رفت که درمان را کشت


شعله ی دست تو روشن که در این شهر هنوز
می شود با دف تو نصف خراسان را کشت ...



 

 اقای رجبی

 

مرا هی می خورد این غم که بر جان من افتاده

خدا نان داده اما حیف دندان من افتاده

 

تو وحی منزلی بودی و من پیغمبری گمراه

کمی تردید بعداز تو در ایمان من افتاده

 

مرا تاب نبردی نیست این شمشیر و این گردن

بزن حالا که راهت رو به میدان من افتاده

 

تو دیگر حال و روزم را نه می دانی نه می پرسی

چرا از چشم کاشانت خراسان من افتاده

 

تو بعد از سالها دوری چه نزدیکی به من امشب

خدایت لخت در چنگال شیطان من افتاده

 

 

 نازنین ازاد

 

ما نیز

چون پرندگان مهاجر

ایمان می اوریم

به مرگ رودخانه در دریا

و جهان

این کوچه ی بن بست را

دور خواهیم زد

 

 

 محسن پیروی

 

رخت بر بسته ام

وسفر

چمدانها را به راه اهن می کشاند

چهار راهها را بو کشیده ام

 شهر کوچک شده است

کوچه ها را با لا رفتم

بچگی ام  سرازیر شد

با یک دو چرخه ی بیست و هشت

سفر

دور

دور

دور

انقدر دور میشوم

که تلنگری مرا به خانه نکشاند

و هوس لبخندت

چشمانم را خمار نکند

تمام خاطراتم را جمع کرده ام

دو تا چمدان سیاه

تمام سی سالگیم  ..